دانلود پی دی اف کتاب چشم های سیمونه بهمن فرزانه PDF

هدف کلی کتاب چشم‌های سیمونه (با نام اصلی ماریانا سیرکا) اثر گراتزیا دلددا، نویسنده‌ی ایتالیایی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، که توسط بهمن فرزانه ترجمه شده است، بررسی تضاد ویرانگر میان عشق اصیل فردی و اجبارهای سخت‌گیرانه‌ی اجتماعی و طبقاتی است که در بستر فرهنگی سنتی و خشن جزیره‌ی ساردنی رخ می‌دهد. دلددا قصد دارد با روایت داستان ماریانا سیرکا، وارث ثروتمندی که عاشق سیمونه سوله، راهزن فقیر و سابقاً خدمتکارش می‌شود، نشان دهد که چگونه تعصبات طبقاتی، شرافت خانوادگی و انتظارات جامعه‌ی فئودالی می‌توانند مانعی غیرقابل عبور بر سر راه تحقق آرزوهای قلبی و یک رابطه‌ی عاطفی صادقانه باشند. همچنین، هدف دیگر این رمان تأکید بر نقش گریزناپذیر سرنوشت و قضا و قدر در زندگی انسان‌ها است، به نحوی که شخصیت‌ها، علیرغم قیام‌های درونی و بیرونی علیه این محدودیت‌ها، در نهایت مجبور به تسلیم شدن در برابر نیروی قدرتمند تقدیر می‌شوند و این اثر، با استفاده از توصیفات بکر و زیبای طبیعت ساردنی، به دنبال آن است که درد و رنج عمیق انسان‌ها را در مواجهه با این تضادها به تصویر کشیده و اثری رئالیستی و تراژیک از این کشمکش دائمی ارائه دهد.

ماریا سیرکا، که در این روایت به نام ماریانا خوانده می‌شود، در واقع شخصیتی است که در تمام طول حیاتش، زندگی خود را بر پایه‌ی پذیرش و اطاعت مطلق از توصیه‌ها و اجبارات دیگران بنا نهاده است، تا جایی که نتیجه‌ی این فرمانبرداری منفعلانه، شکل‌گیری یک ثروت مادی بی‌کران و بی‌پایان در اطراف او شده است. اما این ثروت عظیم، که ظاهراً باید خوشبختی به همراه بیاورد، در عمل برای ماریانا ارمغانی جز تنهایی ژرف و حصارهای ناگزیر اجتماعی و اخلاقی نداشته است؛ حصارهایی که موقعیت و انتظارات طبقه‌ی ثروتمند به دور او کشیده و او را از اصالت و ارتباطات واقعی جدا کرده است. با این حال، ماریانا در نقطه‌ای تعیین‌کننده تصمیم می‌گیرد که دست به یک مقاومت درونی بزند؛ او این کار را با ایجاد یک حصار خودخواسته و ارادی انجام می‌دهد، حصاری محکم که آگاهانه به دور قلب و خلوت درونی‌اش می‌کشد تا از نفوذ و آسیب‌های دنیای بیرون در امان بماند. از طریق این انزوای خودساخته، او عملاً به ستیز با حصارهای مادی و اجتماعی پیرامون خود می‌پردازد و در عمق این حصار درونی، در انتظار یک تحول یا یک رهایی واقعی که تنها از درون حاصل می‌شود، به سکوت و تأمل می‌نشیند و به این ترتیب، آزادی روحی خود را به دست می‌آورد.

دلددا در داستان «چشم‌های سیمونه» (که عنوان اصلی آن «ماریانا سیرکا» است) به زیبایی تنهایی‌های عمیق زنی را به تصویر می‌کشد که در یک انتظار طاقت‌فرسا به سر می‌برد؛ او در انتظار رباینده‌ی تنها گنجینه‌ای است که مالکیت مطلق آن را داراست، و این گنجینه همان روح و قلب درونی خود اوست که پشت حصار ثروت پنهان شده است. تنها سیمونه، با آن «چشم‌های یک راهزن» می‌تواند راز عبور از حصارهای پیرامون این گنجینه را درک کرده و آن را فتح نماید. این داستان کوتاه عاشقانه و تراژیک، در جزیره‌ی ساردنی، زادگاه گراتزیا دلددا، رخ می‌دهد و روایتگر عشق نافرجام ماریانا سیرکا، دختر ثروتمندی است که در دام عشق سیمونه سوله، یک راهزن کوهستان، می‌افتد. این روایت تأکیدی عمیق بر تضاد دردناک میان احساسات شدید و مسئولیت‌های طبقاتی دارد و همچنین به درونمایه‌هایی اساسی نظیر مرزهای طبقه اجتماعی، شرافت و مفهوم گریزناپذیر سرنوشت می‌پردازد. از نکات برجسته‌ی این داستان که به جذابیت آن می‌افزاید، تصویرسازی دلددا از طبیعت وحشی و خشن ساردنی است که به عنوان پس‌زمینه‌ای قوی، تضاد میان زندگی مرفه و محصور ماریانا و زندگی آزاد و خطرناک سیمونه را دو چندان می‌کند.

کتاب چشم‌های سیمونه (با نام اصلی «ماریانا سیرکا») یکی از آثار برجسته‌ی گراتزیا دلددا، نویسنده‌ی ایتالیایی برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات، است که با ترجمه‌ی روان و درخشان بهمن فرزانه به فارسی منتشر شده است و این اثر که در سال ۱۹۱۵ به رشته‌ی تحریر درآمده، یک داستان کوتاه واقع‌گرایانه و تراژیک است که در بستر فرهنگی و طبیعی خشن جزیره‌ی ساردنی، زادگاه نویسنده، رخ می‌دهد و به عمق تضادهای اجتماعی و روحی می‌پردازد و داستان حول محور ماریانا سیرکا، دختر نجیب و ثروتمندی می‌گردد که پس از مرگ عموی کشیش خود، وارث ثروت کلانی می‌شود و زندگی‌اش تنها به دلیل اطاعت از خواسته‌های دیگران، به حصاری از ثروت و تنهایی تبدیل شده است و نقطه‌ی اوج و تحول داستان در ملاقات او با سیمونه سوله، خدمتکار سابق خانواده‌شان است که اکنون به یک راهزن معروف کوهستان تبدیل شده، رخ می‌دهد و مهم‌ترین مضامین این رمان عبارت‌اند از تضاد عشق و طبقه اجتماعی، یعنی تقابل ویرانگر میان قلب و احساسات فردی با قوانین سخت‌گیرانه‌ی طبقاتی و شرافت خانوادگی، و انفعال و اراده که ماریانا با دلبستگی به سیمونه، به نوعی مبارزه‌ی درونی علیه حصارهای اطراف خود برمی‌خیزد و در نهایت، سرنوشت و تقدیر که دلددا بر نیروی قدرتمند قضا و قدر تأکید می‌کند و نشان می‌دهد که چگونه انسان‌ها، علیرغم تلاش‌هایشان، در نهایت تسلیم سرنوشت می‌شوند و اهمیت ترجمه‌ی بهمن فرزانه از این اثر در آن است که او سبک ساده، روایی و در عین حال روان‌شناختی دلددا را به خوبی حفظ کرده و فضای بکر و وحشی طبیعت ساردنی را که بخش جدایی‌ناپذیر داستان‌های دلدداست، به زیبایی به خواننده‌ی فارسی‌زبان منتقل ساخته است و این کتاب به دلیل محتوای قوی و ترجمه‌ی ممتاز، به عنوان یک نمونه‌ی خوب از رئالیسم ادبی جنوب اروپا شناخته می‌شود.