دانلود پی دی اف کتاب شهر بی یار سحر مرادی PDF

هدف کلی کتاب «شهر بی‌ یار» نوشته سحر مرادی، روایت یک داستان عاشقانه و در عین حال معمایی با پس‌زمینه‌ای از جدال قدرت و رازهای پنهان است که با تمرکز بر شخصیت عبوس و مرموز شهریار درویش به عنوان مدیرعامل یک مجموعه بزرگ هتلی، به دنبال کشف لایه‌های پنهان وجود او و پرده‌برداری از راز تاریکی است که زندگی او و گذشته یک انسان بی‌گناه را تحت تأثیر قرار داده است، این کتاب تلاش می‌کند تا با گره زدن اتفاقاتی چون افشای یک رابطه ممنوعه توسط خدمتکاری شیطان به یک راز بزرگ، تعلیق و هیجان را در مخاطب ایجاد کند و نشان دهد که چگونه یک رویداد به ظاهر ساده می‌تواند زنجیره‌ای از حوادث را که ریشه در گذشته سیاه شخصیت‌ها دارد، فعال سازد و در نهایت به بازگشایی معمای اصلی داستان منجر شود.

شهریار درویش، مدیرعامل مجموعه‌ هتل‌های بین‌المللی پریسان که بزرگترین در نوع خود است، شخصیتی عبوس و به شدت مرموز دارد که حتی زمزمه صدای قدم‌های چکمه‌های سیاهش، لرزه و ترس را بر جان کارکنان می‌اندازد، اما یک شب در اوج پنهان‌کاری، فیلمی از یک رابطه ممنوعه که او با مهمان ویژه اتاق وی‌آی‌پی هتل داشته، به صورت ناگهانی به دست دختری جسور، تخس و شیطان که یکی از خدمتکاران همان هتل است می‌افتد و این رخداد غیرمنتظره نقطه آغاز ماجراست، با این حال، پشت پرده این وقایع و کشف تصادفی، رازی بسیار بزرگ‌تر و تاریک‌تر پنهان شده است، رازی که عمق سیاهی آن به اندازه چشمان خود شهریار درویش است و به مرگ بی‌گناه یک انسان مرتبط می‌شود.

یارا، به محض اینکه از اتومبیل پیاده شدیم و مادرم با کلمات فراوان از بنیامین بابت رساندنمان تشکر کرد، نگاهم بی‌اختیار از دنبال کردن گام‌های سریع بنیامین گسست و به سمت درختان بی‌برگ و عریان داخل حیاط معطوف شد، در آن لحظه، ذهنم عرصه یک کشمکش درونی تمام‌عیار و نامشخص بود، اما در میان این وضعیت گیج‌کننده و حال عجیب خودم، زری با صدایی که کاملاً مطمئن بود بنیامین نخواهد شنید، خنده‌دارترین و در عین حال اضطراب‌آورترین سؤال را مکرراً کنار گوشم زمزمه می‌کرد و می‌پرسید: “خیلی دیر شده، حالا من برم چی برای شام درست کنم؟ بچه‌هام الان گرسنه‌اند؟”، درست در همان لحظه‌ای که با خونسردی شانه‌هایم را بالا انداختم و با بی‌تفاوتی به او پاسخ دادم “حالا یه چیزی پیدا می‌کنیم می‌خوریم”، او طوری به من خیره شد که انگار من نامادری فرزندانش بودم و نازنین و نویان تمام وجود او را تشکیل می‌دادند، کل این صحنه، در هوای خنک و گیج‌کننده محیط، آمیزه‌ای عجیب و غریب از کمدی وضعیت و تراژدی نگرانی‌های روزمره بود.

کتاب «شهر بی‌ یار» نوشته سحر مرادی، یک رمان پرکشش در ژانرهای عاشقانه و معمایی است که داستان آن حول محور شهریار درویش، مدیرعامل عبوس، مرموز و بسیار قدرتمند بزرگ‌ترین مجموعه هتل‌های بین‌المللی «پریسان»، متمرکز است؛ شخصیتی که حتی صدای چکمه‌های سیاهش، رعب و وحشت را بر دل کارکنان هتل می‌اندازد، نقطه آغاز این ماجرا، کشف اتفاقی یک فیلم حساس از رابطه ممنوعه شهریار با مهمان ویژه اتاق VIP هتل توسط یارا، دختری جسور و شیطان که یکی از خدمتکاران است، می‌باشد، اما نویسنده تأکید می‌کند که ورای این رسوایی، یک راز بزرگ و بسیار تاریک‌تر پنهان است؛ رازی به سیاهی چشمان خود شهریار درویش که مستقیماً به مرگ بی‌گناه یک انسان در گذشته پیوند خورده و محور اصلی تعلیق و هیجان داستان را تشکیل می‌دهد، این رمان با گره زدن عواطف و کشمکش‌های میان شخصیت‌ها به پرده‌برداری از یک معمای تلخ و قدیمی، به دنبال نشان دادن این است که چگونه رویدادهای امروز، ریشه در سایه‌های سیاه گذشته دارند و سرنوشت افراد را تحت تأثیر قرار می‌دهند.